رازهای ایجاد توازن بین کار و خانواده
برقراری یک تعادل پایدار بین وظایف سخت کاری و زندگی شخصی برای بسیاری از افراد تبدیل به یک رویای دستنیافتنی شده است؛ اما افرادی هم وجود دارند که توانستهاند این مشکل را مدیریت کنند. پژوهشهای جدید نشان میدهد این افراد با درگیر کردن همسر و خانواده خود در تصمیمات کاریشان توانستهاند بهصورت هوشمندانهای به این تعادل برسند. بروس گرویسبرگ، پروفسور مدیریت کسبوکار دانشگاه هاروارد با همکاری روبین آبراهام، سال گذشته پژوهشی را با مطالعه و نظرسنجی از زندگی شخصی و شغلی ۴۰۰۰ مدیر در کشورهای مختلف انجام دادند. با توجه به نتیجه آن، ۵ مشخصه اصلی افرادی را که توانستند به تعادل مناسبی بین کار و زندگی خود دست یابند به دست آمد. بررسی این ۵ ویژگی میتواند برای افرادی که به دنبال راهی برای اصلاح زندگی خود در جهت رسیدن به سلامتی، ارتباطات خانوادگی بهتر و بهرهوری هستند مفید باشد.
موفقیت را برای خود تعریف کنید
اینکه برای خود مشخص کنید موفقیت در کار و زندگی شخصی چیست، بسیار مهم است. افرادی که دیدگاه مشخصی از موفقیت دارند، انگیزه بیشتری برای پیگیری و رسیدن به اهدافشان دارند. بسیاری از مردم موفقیت شغلی را تنها در رسیدن به اهداف پروژه کاری خود میبینند؛ اما تحقیق گریسبورگ نشان میدهد زنان و مردان موفقیت در کار را یکسان تعریف نمیکنند. زنان بیشتر به دستاوردهای فردی کار، به دست آوردن احترام، ایجاد تغییر و پرشور بودن در حین کار اهمیت میدهند؛ درحالیکه مردان به دستاوردهای مالی توجه بیشتری دارند. موفقیت سازمانی، یادگیری و پیشرفت مداوم نیز میتواند از دیگر فاکتورهایی باشند که در شکل دادن ذهنیت خود از موفقیت کاری باید در نظر بگیرید.
تعریف موفقیت در زندگی شخصی میتواند از این نیز دشوارتر باشد. زنان و مردان تعریف متفاوتی از موفقیت در زندگی شخصی دارند. یافتههای گرویسبرگ نشان میدهد مردان تشکیل خانواده را بهخودیخود موفقیت میدانند؛ درحالیکه زنان داشتن خانوادهای با ویژگیهایی که خود میخواهند را موفقیت میپندارند. همچنین زنان تمایل بیشتری به تاکید بر ارتباط با دوستان بهعنوان یکی از ویژگیهای زندگی شخصی موفق دارند؛ اما درنهایت، اصلیترین شاخص یک زندگی موفق از دیدگاه هر دو جنس، داشتن رابطهای معنیدار و پرارزش است.
تکنولوژی را بهصورت کاملا هوشمند مدیریت کنید
افراد موفق در این عصر نوین، تکنولوژی را در زندگی خود مدیریت میکنند. بسیاری از افراد مدافع تفکیک کامل ارتباطات کاری و زندگی شخصی هستند و اینگونه استدلال میکنند که در چنین حالتی است که فرد میتواند تمام تمرکز خود را به کاری که باید انجام دهد معطوف کند و در هر دو مکان حضور واقعی و موثر داشته باشد. از طرفی گرویسبرگ نوعی تمایل در بازگشت به ارتباطات چهره به چهره بهجای ارتباطات نوین (مانند اینترنت و تلفن و …) در محل کار را مطرح میکند. بسیاری از افراد مورد مطالعه او، معتقدند که این ارتباطات به ایجاد یک رابطه معنیدار کاری، ارتباطات شنیداری بهتر و بهرهوری بالاتر کمک میکند. در مقابل حدود یکچهارم این افراد معتقدند ارتباطات نوین به آنها کمک میکند تا بتوانند انعطاف لازم بین کار و زندگی شخصی خود را داشته باشند؛ اما نکتهای که تقریبا همگی با آن موافقاند این است که باید فناوری را در زندگی کاری و شخصی خود مدیریت کنیم، در غیر این صورت این تکنولوژی است که بر زندگی ما چیره خواهد شد.
ایجاد ارتباطات حمایتی
کامیابی در زندگی شخصی و کاری نیازمند ارتباطاتی است که بتوانیم از طریق آنها حمایتهای عملی و احساسی دریافت کنیم. حمایت عملی مانند نگهداری از بچهها، والدین سالمند، آشپزی و… بهویژه برای زنان شاغل مفید است. همچنین بسیاری از افراد نیاز به حمایتهای احساسی دارند. داشتن دوستان و خانوادهای که بتوانند بعد از یک روز پراسترس کاری به آنها مراجعه کنند و از توصیههای حمایتی آنها بهره ببرند بسیار مفید است. همچنین یک همکار مورد اعتماد میتواند حامی فرد در محیط کاری باشد تا زمانی که یک مشکل خانوادگی برای او پیش میآید، از طرف او پشتیبانی شود. همچنین وقتی یک مشکل کاری رخ میدهد، همه ما نیاز به یک دوست یا خانوادهای داریم که در کارهای خانه از آنها کمک بگیریم؛ بنابراین گسترش اینگونه ارتباطات حمایتی برای مدیریت و حفظ تعادل بین کار و زندگی بسیار باارزش و حیاتی است.
مسافرت و مهاجرت
همه ما برای برقراری تعادل بین کار و زندگی شخصی، توجه خود را به مدیریت زمان معطوف میکنیم؛ اما کمتر کسی به اهمیت مدیریت مکان و مسافرت توجه میکند. شاید به این دلیل که این مسئله افراد مختلف را با شدت یکسانی تحت تاثیر قرار نمیدهد. مسافرت زیاد میتواند بهشدت برای فرد (به خاطر دوری از عزیزان خود) و خانواده او (به خاطر مدیریت خانواده در غیاب عضو اصلی آن) استرسزا باشد؛ بنابراین داشتن قابلیت انتخاب زمان و مکان مسافرتهای کاری، افراد استرس کمتر و زندگی شخصی بهتری را تجربه میکنند. از طرفی مسافرتهای زیاد و نامنظم باعث عدم دسترسی مناسب به فرد در محیط کاری و افزایش هزینهها میشود. مهاجرت و تغییر مکان نیز تمام خانواده را به خاطر جدایی از اقوام و دوستان و مکانهای موردعلاقه، تحتفشار قرار میدهد. ۲۸ درصد افراد تحت مطالعه گرینسبرگ اعلام کردهاند که ماموریتهای خارجی خود را به خاطر ازدواج و ۳۲ درصد آنها به خاطر به وجود نیامدن مشکلات خانوادگی، کنار گذاشتهاند. برخی مشاغلِ خاص، مسافرت یا تغییر مکان بیشتری را میطلبند و به همین خاطر افراد باید اهداف شغلی خود را با در نظر گرفتن این عامل، در کنار ویژگیهای شخصی خود تعیین کنند. افرادی که دلبستگی زیادتری به دوستان قدیمی، خانواده، شهر و محیط زندگی خود دارند برای اینگونه مشاغل مناسب نیستند.
همکاری با شریک زندگی
بسیاری از افراد، داشتن تفکر و توقعات مشترک با همسرشان را لازمه یک زندگی شخصی و کاری متعادل میدانند. در چنین شرایطی همسرشان آنها را به تلاش و پذیرفتن ریسک بیشتر تشویق میکنند و موفقیتهای کاری بیشتری به دست میآورند. دیگر عنصر اساسی برای رسیدن به تعادل در زندگی، همکاری است. بهطور مشخص، مردان از ارزشمند بودن تصمیم همسرشان برای بر عهده گرفتن مسئولیتهای خانه که به آنها کمک میکند با خیال راحت به مشغلههای کاری خود بپردازند، سخن میگویند. تنها ۱۰ درصد از همسران زنان شاغل بهطور کامل در خانه حضور دارند؛ اما اکثر آنها از درک همسرشان نسبت به تعهدات کاری خود بهعنوان یک حمایت مهم نام میبرند. بنابراین افرادی که میخواهند در شغل خود موفق باشند باید همسری با دیدگاه مشابه نسبت به زندگی و اهدافشان انتخاب کنند و آنهایی که در این زمینه اختلافاتی با همسرشان دارند، باید وقت و انرژی لازم را برای برقراری تعادل بین دیدگاه خود و همسرشان بگذارند.
دیدگاهتان را بنویسید