آن چه را که بخواهید میتوانید یاد بگیرید
آن چه را بخواهید میتوانید یاد بگیرید؛ پس همین الان یادگیری را شروع کنید. یادگیری برای ما بهعنوان افراد یا اعضای جامعه بسیار مهم است. متاسفانه بسیاری از ما تا سن خاصی اقدام به یادگیری میکنیم و بعد از آن میخواهیم ازآن چه آموختهایم تا پایان عمر بهرهبرداری کنیم.
تا حالا فکر کردهاید که اجزای ضروری یادگیری چیست؟
۱- کنجکاوی
۲- پشتکار
۳- شور و اشتیاق
۴- علاقه
۵- تمرکز
۶- هنرحل مسئله
۷- حافظه و تصور
این هفت مورد همگی اجزای ضروری یادگیری هستند.
کنجکاوی نقطه شروع است، علاقه و اشتیاق در حکم دندههای سنگین و تمرکز و حافظه دندههای سبک و رسیدن به موفقیت
راندن آرام و هموار میباشند.
همه ما توانایی یادگرفتن داریم. زیرا کسی نیست که همهچیز را بداند و یا کسی نیست که بتواند روزی به این مهم برسد. وقتی یادگیری را متوقف میکنیم، مرگ تدریجی شروع میشود. همه ما از این عبارت کلیشهای استفاده میکنیم که میگوید «هر روز مطلب جدیدی فرا بگیریم.» ولی آیا بهراستی این اتفاق میافتد؟ آیا بهراستی همه روزه مطلب جدیدی میآموزید؟ و به احتمال زیاد مطالب زیادی هست که میخواهید بیاموزید و هنوز نیاموختهاید.
پس باور کنید که آن چه را که بخواهید میتوانید یاد بگیرید.
تلنگر شماره یک: از کجا و چگونه شروع کنیم؟
مهم میل به یادگرفتن و اراده یادگرفتن است. چند بار به خود گفتهاید کاش میتوانستم این کار را انجام دهم یا کاش توانایی انجام این کار را داشتم!
موضوع اینجاست که میتوانید آرزو و باز هم آرزو کنید؛ اما بهواقع چیزی یاد نگیرید. این اراده برای یادگرفتن است که اهمیت دارد.
اگر تاکنون به یک موزه هنری رفته باشید و یا تابلوهای نقاشی را جایی دیده باشید احتمالا به خود گفتهاید کاش من هم از هنر سر در میآوردم و این پایان ماجرا بود.
اگر اراده آموختن وجود داشته باشد، میتوانید فهمیدن هنر را بیاموزید. اگر کمی جستوجو کنید میبینید کلاسهای متعددی برای درک هنر وجود دارد. ممکن است کارشناس و خبره هنر نشوید اما میتوانید آن را بهتر درک کنید.
همانطور که گفتم مهم شروع کردن است. آموختن مطلب را شروع کنید؛ زیرا به موضوع علاقهمند هستید و میخواهید اینگونه به یادگیری ادامه دهید.
آیا دوست دارید که بازی گلف، بازی تنیس، سخنرانی کردن، داستاننویسی را بیاموزید؟ آیا میخواهید فروشنده بهتری شوید؟ یا یکزبان خارجی جدید بیاموزید؟
بسیار خوب، آرزو نکنید ایکاش میتوانستید بهجای آن آموختن را شروع کنید.
اگر فکر میکنید نمیتوانم این کار را بکنم و بهاندازه کافی هوش و استعداد ندارم، این هم اشکالی ندارد؛ مشروط بر اینکه مانع
کارتان نشود و میتوان گفت که قدمم اول برای یادگیری اطلاع از جهل و ندانستن خود است.
اگر فکر کنید که همهچیز را میدانید هرگز مطلبی یاد نمیگیرید. البته بعضیها چنین باوری دارند و فکر میکنند که همهچیز را میدانند.
بههرحال اگر قصد یادگرفتن موضوعی را دارید شروع کنید. ابتدا ببینیدچه موضوعاتی است که به یادگرفتن آن علاقهمند هستید و باور داشته باشید که آن چه را بخواهید میتوانید یاد بگیرید. آیا میخواهید توپ گلف را شوت کنید؟ بسیار خوب! دستبهکار شوید یکبار آن را امتحان کنید.
تصور کامل کاری را که میخواهید کنید در برابر دیدگانتان مجسم سازید. بعد از یک مربی خوب بخواهید تا راه بازی کردن را به شما نشان دهد.
قدمبهقدم و مرحلهبهمرحله شروع کنید. این مطلب در مورد هر چیزی که میخواهید شروع کنید و یاد بگیرید، صدق میکند. بعد هدفی را برای خود در نظر بگیرید. بدانید که به کجا میروید.
اگر بهدرستی ندانید که چه هدفی دارید و به کجا میخواهید برسید، بدانید که موفقیت شما هم نسبی و مبهم خواهد بود.
برخلاف این باور شایع تکرار بهتنهایی راه مناسبی برای یادگرفتن چیزی نیست، تکرار کردن، یعنی کاری را به یک روش انجام دادن. وقتی کاری را شروع میکنید، در آن اشتباهات فراوانی مرتکب میشوید. چرا اشتباه را تکرار کنید؟
اگر ضربه زدن به توپ گلف را اشتباه انجام میدهید با هر تکرار اشتباهتان را بیشتر میکنید.
اگر در زمینه فروش با اشتباه روبهرو هستید، ممکن است همه روزه به مشتریان متعددی بربخورید و حتی در چند مورد هم فروش انجام شود اما تکرار اشتباه شما را به موفقیت بزرگی نمیرساند. از این رو در هر کار و فعالیتی باید از اشخاص واجد شرایط کمک بگیرید.
اگر قرار باشد یادگرفتن صورت خارجی پیدا کند، باید اشتباهات خود را بهتدریج برطرف سازید. برای خود چالشهایی در نظر بگیرید. این کار به شما کمک شایانی خواهد کرد. باز هم مهمتر از همه این که باور داشته باشید آن چه را بخواهید میتوانید یاد بگیرید.
سعی کنید کسانی را که از کارایی زیاد برخوردار هستند را شناسایی کنید و به دیدنشان بروید و با آنها همنشین شوید. ببینید آنها چه میکنند که شما انجام نمیدهید. ببینید کجای کار آنها باکار شما متفاوت است. فکر میکنم این یکی از بهترین راههای آموختن باشد.
اگر میخواهید میزان فروش خود را بهتر درک کنید، به کار یک فروشنده ماهر دقیق شوید. اگر میخواهید بتوانید هفتهای یک کتاب بخوانید باید مهارت مطالعه و تندخوانی را در کنار یک مربی خوب یاد بگیرید.
.از همه اینها مهمتر این که به این نکته توجه داشته باشید که آنها هم زمانی یک یادگیرنده و مبتدی بودند
آنها هم زمانی میخواستند اشتباهات خود را اصلاح کنند.
اگر آنها توانستند چنین کاری بکنند، بدانید که شما هم میتوانید این کار را انجام دهید.
تلنگر شماره دو: دانش قدرت است، اگر آن را به کار بگیرید
هرگز نخواهید در تمام مدت زندگی یک ناظر باشید. سعی کنید هر جا که امکانش وجود دارند یک اقدام کنند و انجام دهنده باشید. اگر اقدام و مشارکت نکنید چیزی یاد نمیگیرید. چرا آزمایش نمیکنید و دستبهکار نمیشوید؟
این بار که از شما خواستند در برنامه جدیدی مشارکت کنید حتما جواب مثبت دهید. مطمئن باشید بیشتر یاد میگیرید و در این زمینه تردیدی به خود راه ندهید.
حتی اگر فکر میکنید که چیزی را میدانید، آن را به کار ببندید و از آن استفاده کنید. دانش قدرت است؛ اما این در صورتی است که این دانش را به کار بگیرید. اگر از این دانش استفاده نکنید، تنها بهصورت قدرت بالقوه باقی میماند.
یکبار دیگر به موضوع آرزو کردن برای یاد گرفتن و اراده کردن برای رسیدن به این مهم توجه کنید. آرزو کردن و میل داشتن برای یادگیری مهم است اما مهمتر از آن دستبهکار شدن است و اینکه باور داشته باشید آن چه را بخواهید میتوانید یاد بگیرید.
تلنگر شماره سه: اراده برای یاد گرفتن، جز مهم یادگیری است
وقتی این اراده در شما وجود دارد، با روش منظم و سازمان یافتهای به یاد گرفتن اقدام ورزید. تصویر شخص خودتان را در ذهن خود مجسم کنید و ببینید که چه میخواهید یاد بگیرید. چون شما آن چه را بخواهید میتوانید یاد بگیرید اینگونه سریعتر و بهتر یاد میگیرید.
وقتی تصویر را در ذهن خود مجسم کردید، قدمبهقدم حرکت کنید. ترجیحا بهتر است در همان محیطی که میخواهید کاری صورت دهید آموزش و یادگیری را شروع کنید. تا در خیابان رانندگی را یاد نگیرید این مهارت را به دست نمیآورید.
اگر میخواهید روی مهارت تندخوانی مسلط شوید بعد از این که مهارت را یاد گرفتید باید هر روز کتاب بخوانید و خود را در
جمع افراد کتابخوان قرار دهید. در تمامی مراحل یادگیری هدفتان را در ذهن نگهدارید.
بدون داشتن انگیزه، یادگیری صورت خارجی پیدا نمیکند. بگذارید علاقه شما انگیزه شما باشد.
تلنگر چهار:
بسیاری از مردم میگویند من پیرتر از آن هستم که مطلب جدیدی یاد بگیرم؛ این سخن بیمعنا و بیمفهومی است و نشان دهنده این است که هنوز باور نکردهاید که آن چه را بخواهید میتوانید یاد بگیرید.
این یک بهانه برای یاد نگرفتن است. این هرگز بدین معنا نیست که نمیتوانید یاد بگیرید. ممکن است وقتی پا به سن میگذارید انگیزه شما کمتر شود و اگر کمتر یاد میگیرید به دلیل انگیزه کمتر است و نه توان یادگیری کمتر.
بنابراین اگر خواهان یاد گرفتن چیزی هستید، آن را به اشتیاق و میلی سوزان در خود تبدیل کرده و علاقه خود را تقویت کنید.
به این نکته هم توجه داشته باشید یادگیری برای فقرا در حکم ثروت، برای ثروتمندان در حکم افتخار و برای جوانان در حکم کمک و مساعدت و برای سالمندان اسباب آسایش خیال است.
در این مطلب به شما راه هایی که آن چه را که بخواهید میتوانید یاد بگیرید را گفتیم. و این راه ها رمز موفقیت شماست.
دیدگاهتان را بنویسید