چرا افراد کمی حاضر به پرداخت هزینه برای کسب موفقیت هستند؟
آیا شما جزو آن دسته از افرادی هستید که به موفقیت و رشد فردی خود اهمیت میدهید؟ آیا الان در مسیر موفقیت قرار دارید؟ تا به حال چند بار این مسیر را رفتهاید؟ چند نفر را در اطراف خود میشناسید که موفق بودهاند؟ آیا تا به حال به معنای حقیقی موفقیت فکر کردهاید و آیا به این موضوع دقت کردهاید که چرا افراد کمی تمایل به رشد فردی و موفقیت دارند و برای رسیدن به آن تلاش میکنند؟ هر یک از ما تعریف خاصی برای موفقیت داریم. به تعداد انسانهای روی کره زمین، برای کلمه موفقیت تعریف منحصربهفرد وجود دارد؛ اما تقریبا همه روی یک چیز همنظر هستند: آن هم اینکه راه رشد فردی و موفقیت، راه سختی است. شاید برای همین است که افراد کمتری حاضرند برای موفقیت هزینه پرداخت کنند. در اینجا ما به معرفی ۹ دلیل برای تمایل کمتر افراد به موفقیت اشاره میکنیم:
- بحرانهای پیشبینی نشده
- احتمال شکستهای پیدرپی
- اطرافیان ناامیدکننده
- موفقیت، مسیری صعبالعبور
- شرایط آشفته و نیاز به استقامت
- کنار آمدن با رنج و سختی
- یادگیری دوباره
- نیاز به دانش بیشتر
- طی کردن فصول موفقیت
بحرانهای پیشبینی نشده
گاهی ایمان، صبر و تحمل خودتان را از دست میدهید؛ این احساسی رایج در مسیر موفقیت شماست، از آن نترسید و مدیریتش کنید. رشد فردی و موفقیت شما پیش از به ثمر رسیدن، نیاز به مراقبت و نگهداری دارد. در بسیاری از موارد درست زمانی که چند قدم تا موفقیت فاصله دارید، به بحران میخورید و این بحران شما را نگران و خسته میکند. اگر به پیشینه کمپانیهای بزرگ و موفقی مانند اپل، گوگل و … نگاهی بیندازید خواهید دید که سالها وقت صرف موفقیت و توسعه خود کردهاند و بارها شکست خوردهاند اما ناامید نشدند. در چنین مواقعی سختیها افزایش پیدا میکنند و دیگران مدام شما را ترغیب به پذیرش شکست و بوسیدن و کنار گذاشتن موفقیت میکنند؛ اما آنچه شما در چنین لحظاتی نیاز دارید ایمان و اراده است. در این موارد باید اطرافتان را از افرادی که سعی در تضعیف روحیه شما دارند پاک کنید.
احتمال شکستهای پیدرپی
شاید شما در مسیر موفقیت خود بارها و بارها دچار شکست شوید. در چنین شرایطی شما برای مدت کوتاهی ناراحت، عصبی و غمگین میشوید، اما این حس زیاد طول نمیکشد؛ زیرا شما می دانید در حال حاضر فرصت آموختن از شکست و زمینههای رشد فردی برایتان فراهم است و میتوانید خودتان را دقیقتر، متمرکزتر و قویتر از قبل بسازید. این درست همان نقطهای است که بسیاری از افراد همه چیز را رها میکنند و عطای موفقیت را به لقایش میبخشند.
اطرافیان ناامیدکننده
در مسیر موفقیت زیاد اتفاق میافتد که دیگران به شما بگویند: کارتان اشتباه است یا یک احمق تمام عیار هستید. کسانی که موفقیت را بین راه رها میکنند، در اطراف خود همین زمزمهها را میشنوند؛ آن را میپذیرند و ایمانشان را از دست میدهند. آنها به اطرافیانشان اجازه میدهند که اعتمادبهنفس آنها را آرام و تدریجی بگیرند و اعتقادشان به پیروزی را ضعیف کنند.
زندگی خود را تحت تسلط و نفوذ دیگران در نیاورید. به کسانی که شما را ناامید میکنند لبخند بزنید. همت بلندتان شما را به سمت زندگیای که میخواهید هدایت میکند. دست از آرزو کردن بردارید و به جای آن بر زندگی سوار شوید، شاخهای زندگی را محکم در دستتان بگیرید و اتفاقی را که همیشه میخواستید رقم بزنید. آدمهای زیادی در کنار شما هستند که خواسته واقعیشان، دست کشیدن شما از تلاش و ترک مسیر موفقیت است. هر کسی که میخواهد موفق شود علاوه بر همت و اراده باید نادیده و نشنیده گرفتن افرادِ منفینگر اطراف خود را نیز بلد باشد.
موفقیت، مسیری صعبالعبور
مسیر موفقیت آسان و هموار نیست. اگر از افرادی که امروز آنها را به عنوان افراد موفق میشناسید بپرسید، حتما به شما خواهند گفت روزی عمیقا میدانستند که موفق خواهند شد و آن را در ذهن خود بارها تجسم کرده بودند؛ اما راهی که در واقعیت برای رسیدن به آن پیمودند اصلا راه مستقیم و آسانی نبوده است. روزها، هفتهها، ماهها و سالهایی را گذراندهاند که دو شغل یا بیشتر داشتند، روزی بوده که قبضهایشان را به سختی پرداخت میکردند یا حتی از پرداخت بهموقع آن عاجز بودند. آنها حتما خواهند گفت که بارها در این مسیر شکست خوردهاند. زمانهای بسیاری به بنبست شک و تردید رسیدهاند، هزار بار پیش خود فکر کردهاند که شاید راه درست، رها کردن همه چیز و فراموشی رویای موفقیت باشد؛ اما باز این راه پرفراز و نشیب را طی کردهاند تا در نهایت به جایی رسیدهاند که هستند. آنچه در پایان از حرفهایشان برای ما روشن میشود این است که تبدیل شدن به یک فرد موفق یک شبه اتفاق نمیافتد. صبر و تحمل زیادی میطلبد، زمان زیادی لازم دارد و مستلزم مدتهای مدید کار سخت شبانهروزی است.
وینستون چرچیل نخستوزیر بریتانیا در زمان جنگ جهانی با فرماندههای ارتش خود چنین سخن میگوید: «موفقیت پایانناپذیر است و شکست موقتی؛ تنها چیزی که اهمیت دارد، داشتن شهامت برای ادامه مسیر است.»
شرایط آشفته و نیاز به استقامت
ادامه دادن سخت است؛ بهویژه وقتی که حس کنید هیچچیز در جای خودش نیست. گاهی به مرحلهای می رسید که میبینید همهچیز در حال متلاشی شدن و سقوط است؛ حتی از نزدیکترین افراد زندگی خود می شنوید که میگویند: «فکر نمیکنی وقتش رسیده که به فکر یه کار بهتر و پیشرفت باشی؟ حالا بعدها اگر فرصت داشتی میتونی این کارو ادامه بدی». شما اجازه ندارید مسیر را دور بزنید و برگردید؛ شما جایی هستید که باید باشید، چیزی را از دست نمیدهید و میتوانید برای سروسامان دادن به این اوضاع آشفته از یک دوست، مربی یا متخصص کمک بگیرید. بههرحال کمک گرفتن گزینه بهتری در مقایسه با جا زدن است. شاید شغل دیگری پیدا کنید و برای مدتی خیالتان از بابت مسائل مالی راحت باشد؛ اما انرژی گرانبها و تمرکز بر هدف خود را از دست بدهید و این را بدانید که برای جمعآوری دوباره این انرژی، نیاز به زمان خیلی زیادی دارید.
از مشقتها و پیچیدگیهایی که ممکن است سر راهتان سبز شود نترسید. به یاد داشته باشید که برای به دست آوردن طلای خالص، آن را در آتش داغ قرار میدهند که این امر در مورد زندگی هم صدق میکند. این سختیها شما را به فردی بهتر از قبل تبدیل میکند. این درست است که افراد سختکوش، متعهد و باهوش شانس بیشتری برای موفقیت دارند، اما اکثر مردم از ادامه مسیر موفقیت پشیمان میشوند؛ زیرا فکر میکنند تنها تمرکز بر این ویژگیها برای موفقیت کافی است، درصورتیکه موفقیت نیاز به ویژگیهای دیگری هم دارد.
کنار آمدن با رنج و سختی
هر موفقیتی چالش و بحرانهای خود را دارد که میتواند برای فرد ایجاد سختی و رنج کند و هر کسی نمیتواند این موضوع را مدیریت کند. این افراد علاقهای به مقاومت ندارند و نمیتوانند گرمای داخل آشپزخانه را تحمل کنند؛ پس در اولین فرصت از آن بیرون میزنند. گاهی این سختیها ناشی از تغییر و در هم شکستن هنجارها و قواعدی است که افراد در انجام دادن کارهای خود دارند؛ که نهتنها باید با آن کنار بیایند بلکه باید بسیاری از آنها را بازآموزی کنند. در نظر داشته باشید راهی را که شما برای موفقیت پیش رو گرفتهاید سرشار از اتفاقات و تجربیات جدید است. تاکید بر استفاده از دانش و روشهای کهنه و همیشگی راهحل خوبی نیست؛ زیرا شما را دچار سردرگمی میکند و به دنبال آن سختی کار برای شما بیشتر میشود. همیشه همهچیز به همان شکلی که شما دوست دارید پیش نمیرود؛ سختیها و مشکلات پیشآمده را بپذیرید و برای حل کردن و پشت سر گذاشتن آنها تلاش کنید. هر چه بیشتر با آنها کلنجار بروید دستیابی به موفقیت دیرتر حاصل میشود.
یادگیری دوباره
یاد بگیرید که دوباره یاد بگیرید. یکی از بدترین اتفاقها برای کسانی که در مسیر رشد فردی و موفقیت هستند این است که بر اساس مدل یادگیری دوره مدرسه پیش بروند؛ یعنی فرآیند یادگیری در زمان و فرمت مشخصی انجام گیرد. این شکل از یادگیری در مسیر موفقیت بلااستفاده است و دقیقا مثل این میماند که سعی کنید شیشهای را با استفاده از یک نودل پخته برش دهید.
یادآوری اطلاعات بهصورت شستهورفته خیلی خوب است؛ اما در خارج از محیطهای آکادمیک این روش میتواند شما را از بسیاری چیزها دور کند. یاد بگیرید که خلاق باشید و افکار، ایدهها و مفاهیم را از نقاط مختلف حتی نامرتبط به دست آورید؛ با این روش نهتنها در زندگی خود موفقتر خواهید بود بلکه شروع به مزه کردن تجارب جدیدی میکنید و کارهایی را انجام میدهید که تا قبل از این انجام نداده بودید. یادگیری در یک چهارچوب خاص به شما کمکی نمیکند. برخی از کارآفرینان موفق و شناختهشده دقیقا همین کار را انجام دادهاند؛ آنها شیوههای سنتی را کنار گذاشتهاند و شروع به یادگیریهای جدید و تجارب شگفتانگیز کردهاند. آنها از ایدههای نو و راههای تازهای که هیچ ارتباطی با زندگی و تخصصشان نداشت توانستند به موفقیتهای چشمگیر برسند. افرادی مانند ریچارد برانسون موسس شرکت هواپیمایی که جرقه تاسیس یک ایرلاین درست زمانی در سرش زده شد که هیچچیز در مورد کسبوکار خطوط هوایی نمیدانست؛ یا گری وینر چاک زمانی کمپانی رسانهای خود را راهاندازی کرد که همه زندگی او شراب بود. اگر میخواهید موفق باشید باید نحوه یادگیری خود را تغییر دهید؛ یعنی از همهجا و هر چه که هست بهعنوان یک منبع الهام استفاده کنید حتی اگر پیش از این در مورد آن چیزی نمیدانستید، چگونگی کاربرد دانش جدید را بیاموزید.
وقتتان را برای باز گذاشتن ذهنتان صرف کنید و تخیل و خلاقیتتان را آزاد کنید؛ آنگاه خواهید دید که جهان صدف شماست و در دل خود مروارید موفقیت شما را حمل میکند.
نیاز به دانش بیشتر
هرچه بیشتر یاد بگیرید متوجه میشوید که کمتر میدانید. بسیاری از مردم فکر میکنند که با گرفتن مدرک تحصیلی یادگیری هم تمام میشود؛ درصورتیکه این دور از واقعیت است. تمام کسانی که دست به یادگیری مجدد میزنند یک جایی با خود میگویند: اینها خیلی بیشتر از تخصص و دانستههای من است، یعنی تازه در این مرحله متوجه میشوند که خیلی چیزها را نمیدانستند. تا جایی که میتوانید مطالب جدید بیاموزید؛ زیرا بشر اگر تمام عمرش در حال یادگیری باشد، باز در انتها میداند که خیلی چیزها را نمیداند.
طی کردن فصول موفقیت
زندگی مثل سال دارای فصل است؛ اما ما ترجیح میدهیم این حقیقت را فراموش کنیم و در مسیر رشد فردی تمایل داریم از فصل پاییز شروع کنیم. این ندایی است که از درون به ما میگوید: کاری انجام بده، بنابراین ما دستبهکار میشویم، شروع به یادگیری میکنیم و به حرکت روبهجلوی خود ادامه میدهیم. این بذری است که برای موفقیت میکاریم و روی این زمین کار و فعالیت میکنیم و از کسانی که بیشتر از ما میدانند یا این مسیر را قبلا پیمودهاند یاد میگیریم. کشت و کار برای رسیدن به محصولی مرغوب سختیهای خود را دارد. این یک مسیر مستقیم و صاف بهسوی موفقیت نیست. ما به فصل بهار هم خواهیم رسید؛ جایی که یک قدم بزرگ به سمت آنچه در جستوجویش بودیم یعنی موفقیت برمیداریم. از پس بهار تابستانی است که فصل به ثمر نشستن و لذت بردن و رسیدن به موفقیت است. در اینجاست که نتیجه زحماتی که روی یک زمین خشک و بایر را کشیدیم خواهیم دید.
دستیابی به موفقیت کار آسانی نیست و راه سخت و پرپیچوخمی دارد. به خاطر همین دلایلی که ذکر کردیم اکثر مردم ترجیح میدهند زندگی روتین و روزمره خود را ادامه دهند و حتی به رشد فردی و موفقیت فکر هم نکنند؛ زیرا رسیدن به آنچه میخواهند هزینههایی دارد که هر کسی از عهده پرداخت آن برنمیآید؛ اما بهتر است هر یک از ما خود را لایق بهترینها بدانیم و برای رشد فردی و اجتماعی خود، تمام توانمان را به کار بگیریم.
1 Comments
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
عالی????